امروزه زندگی ما چگونه پیش میرود؟ آیا در مورد آن فکر کردهاید؟
همه ما در زندگی، مشکلات کوچک و بزرگی داریم و درگیر آنها هستیم. و احتمالاً بیشتر وقت خود را صرف حل این مشکلات کنیم.
چرا بیشتر وقت خود را اینگونه دست میدهیم؟ زیرا ما بر حل یک مشکل تمرکز میکنیم. سپس به سراغ یک مشکل دیگر میرویم. سپس یک مشکل دیگر. و زندگی اینگونه ادامه مییابد. بعد از گذشت چند سال، به عقب نگاه میکنیم، و میبینیم اتفاق خاصی در زندگی ما نیفتاده است. و در حالی که ما مشکلات این لحظه را حل میکردیم، همزمان مشکلات جدید ایجاد میشدند. با این حال، از آنجا که ما چیزهایی را نمیدانستیم، این مشکلات را نادیده گرفتیم و آنها بعداً خودشان را نشان دادند.
یکی از مهمترین رازهای موفقیت من در زندگی این است که به جای حل مستقیم مشکلات، سعی کردم ریشههای مشکلات را کشف کنم و این ریشهها را درمان کنم. زیرا میدانم که اگر مشکل از ریشه حل نشود، ممکن است اکنون اثرات آن ناپدید شود، اما در آینده، دوباره خود را نشان میدهد و قطعاً این مشکل بزرگتر خواهد شد. زیرا اگر مشکلی پیش بیاید، به این معنی است که هر لحظه اثر خود را خواهد گذاشت. چه این اثر را درک کنیم و چه درک نکنیم.
یک مثال
فرض کنید شخصی دچار سردرد میشود. مشکل اصلی در نگاه افراد معمولی سردرد است. بنابراین این مشکل باید درمان شود. راه حل چیست؟ یک مسکّن قوی. بعد از گذشت چند دقیقه، هیچ علامتی از سردرد دیده نمیشود. در ادراک این شخص، مشکل حل شد. زیرا او اصلاً مشکل واقعی را تشخیص نداد. حقیقت چی بود؟
در بدن این فرد ویروسی وجود دارد که برخی از مشکلات را در ریههای او ایجاد میکند و مشکل در ریه او باعث سردرد شده است. اما مصرف مسکنها ویروس را از بین نبرد!
یعنی مشکل اصلی حذف نشده است. و هنگامی که ویروس هنوز در بدن است، هنوز هم روی بدن تأثیر میگذارد، اما فرد متوجه آن نمیشود.
چه زمانی او مشکل اصلی را کشف خواهد کرد؟ وقتی با مشکل تنفسی روبرو شد. در حالی که میتوان از این مشکل جلوگیری کرد. چگونه؟ با کشف و حل مشکل از ریشه در زمان مناسب.
این فقط یک نمونه بود!
زندگی و سلامت زندگی ما مانند بدن ماست. دقیقاً همانطور که بدن ما سیستمی دارد، زندگی ما نیز همینطور است. کشف نکردن سیستم واقعی و رفتار بر اساس تصورات خودمان، باعث نمیشود این سیستم طبق خواستههای ما عمل کند.
من این مثالها را آوردهام تا بتوانم مشکل اصلی و مشکل کل زندگی را به شما نشان دهم. همانطور که ریشه مشکلات به راحتی کشف نمیشود، این مشکل نیز دیده نمیشود. ولی هر لحظه اثر خود را بر تمام جنبههای زندگی ما میگذارد.
اما اگر ما این مشکل را تشخیص ندهیم و حل نکنیم، آنچه که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم اتفاق خواهد افتاد. بعد از ده سال یا بیست سال، به عقب نگاه میکنید و میبینید آنطور که باید، پیشرفت نکردهاید!!!
پس مشکل چیست؟
مشکل اساسی در زندگی ما چیست که مردم نمیتوانند ببینند؟ چرا مردم این مشکل را نمی بینند؟
این مشکل دیده نمیشود زیرا حماقت وقتی که جمعی شود و شیوع پیدا کند، ناپدید میشود. مشکلی وجود دارد و همه درگیر آن هستند. اما از آنجا که همه درگیر هستند، هیچ کس اهمیتی نمیدهد. و درگیری بیش از حد با آن باعث محو شدن آن میشود. مثل نفس کشیدن که مهمترین مسأله زندگی ماست ولی نسبت به آن بیتوجهیم.
من این مشکل را زندگی روتین و مرگ هوشمندی (یعنی مرگ ذهن هوشمند) مینامم.
زندگی روزمره چیزی است که باعث میشود تا شما در زندگی هیچ دستاوردی نداشته باشید.. اگر از یک فرد روزمره در مورد تفاوتش با دیوار بپرسید، ممکن است نتواند تفاوت دقیقی را بیان کند.
راه حلهای توهمی برای مشکل زندگی روزمره و مکانیکی
شما ممکن است ببینید که بعضی افراد متوجه هستند که ما نباید یک انسان روزمره بشویم. آنها راه حل ارائه دادند و دورههایی برگزار کردن و گفتند که باید در زندگی پیشرفت کنید.، کسب و کار داشته باشید و روابط خود را با دیگران توسعه دهید.
بله این هم یک راه حل است. اما همانطور که قبلاً نیز گفتم، اگر مشکل از ریشه حل نشود، برای مدتی احساس متفاوتی خواهید داشت، اما بعداً مشکل بزرگتری برایتان به وجود خواهد آمد.
در حقیقت، باید از تکنیک سؤال استفاده کنید و بپرسید: ریشه زندگی روزمره چیست؟
در حالی که بقیه راه حل را بهطور مستقیم و بدون استفاده از این روش ارائه میدهند. طبیعی است که راه حل آنها ناقص و نادرست باشد! این راه حل ناقص برخی از اثرات زندگی روزمره را از بین می برد و اصل مشکل را برطرف نمی کند.
این بدان معنی است که در روابط خود بهتر خواهید شد. ولی حواستان نیست که با وجود آموزش دیدن، در روابط خودتان دچار روزمرگی شدهاید. تجارت شما رشد خواهد کرد، اما رشد شما روزمره و بیمعنی خواهد بود. فقط ظاهر آن تغییر کرده است. تغییر ظاهر، شما مدتی را مشغول نگه خواهد داشت تا زمانی که متوجه شوید ریشهها را تغییر ندادهاید و تغییراتی که رخ دادهاند سطحی و ظاهری هستند.
تاکنون متوجه شدیم که حتی راه حلهای جدید نیز نمیتوانند مشکل را از ریشه آن حل کنند. در حقیقت، ما از چاله خارج شدیم و در چاه افتادیم.
بنابراین دوباره بیایید ببینیم مشکل اصلی چیست؟
ریشه همه مشکلات ما چیست؟
ریشه بسیاری از مشکلات ما زندگی روزمره است. اما زندگی روزمره خود ریشه دیگری دارد. ما باید آن را بیابیم و بفهمیم.
شما نمیتوانید کسی را به عنوان الگوی پیشرفت در نظر بگیرید که خودش به شکل ظاهری رشد کرده و حرفهای دیگران را برای شما بازگو میکند. مشکل اصلی از این طریق حل نمیشود.
مشکل اصلی عدم رشد هوشمندانه است.
وقتی هوشمند رشد نکنیم، در زندگی روزمره اسیر خواهیم شد و مشکلات بسیار بزرگی برایمان به وجود خواهد آمد.
مشکلات جسمی، مشکلات ارتباطی، مشکلات روحی و روانی، مشکلات مالی و بسیاری از مشکلات دیگر.
توجه داشته باشید که آموزشهای مختلف، به جای کمک به رشد و پیشرفت هوشمندانه، باعث پیشرفت مکانیکی میشوند. از چاله به چاهی بزرگ و تاریک.
خلاصه اینکه ، اگر با هر مشکلی در زندگی از هر نوع روبرو شدید، دلیل آن را فقط و فقط در یک مکان جستجو کنید. هوشمندیِ سرکوب شده.
اگر ذهن هوشمند خود را توسعه ندهید و آموزشهای تک تک و مقطعی دریافت کنید، نه تنها از شر مشکلات خلاص نخواهید شد، بلکه در دام توهم حل مشکلات میافتید و وقتی دیر شده است این موضوع را متوجه خواهید شد.
برخی از سادهترین و رایجترین مشکلاتی که به دلیل عدم رشد هوشمندی بهوجود آمده اند را با شما در میان میگذارم.
اسیر شدن در توهم برتری
تولید باورهای مخرب و محدودکننده
مشکلات مالی
توهم دانش
توهم رشد
عدم تشخیص آموزشهای مفید و مناسب از آموزشهای اشتباه و مخرب (به عنوان مثال، بسیاری از افرادی که در دوره های زرد شرکت میکنند، من بعداً در مورد این دورهها توضیح خواهم داد.)
دقت بسیار کم در زندگی که باعث خسارات مالی، جسمی و روانی مختلفی میشود.
ارتباطات بسیار ضعیف
نشاختن درست طرف مقابل
بازی خوردن توسط رسانهها
درماندگی آموخته شده و باور به ناتوانی
از دست دادن فرصتهای بزرگ در زندگی
مشکلات جسمی و روانی
ندیدن بسیاری از فرصتها
ظلم ناخواسته به دیگران (این یکی از بزرگترین معضلات جامعه ماست)
ایجاد زمینه ای برای پسرفت اجتماعی (یک جامعه مکانیکی محکوم به پسرفت است. تا زمانی که شما مکانیکی زندگی میکنید و رشد نمیکنید، حق اعتراض نسبت به وجود مشکلات را ندارید)
و این تنها یک درصد از مشکلاتی است که با رشد نکردن هوشمندی به وجود میآید.
و با رشد هوشمندی، مهمترین دستاوردی که به دست میآورید، قدرت کشف و حل ریشهای همه مشکلات است.
چرا رشد هوشمندانه را انتخاب کنیم؟
رشد هوشمندی هزاران دستاورد دارد. این موارد شامل رشد قدرت تفکر، استفاده حداکثری از شرایط موجود، تسلط بر شرایط زندگی، رشد سریع توانایی یادگیری، از بین بردن محدودیتهای ذهنی و روانی، ایجاد احساسات عمیق و ماندگار، رشد موقعیت اجتماعی و بسیاری از مزایای دیگر است.
و نکته بسیار مهم این است که اگر شما در هر کاری تخصص دارید و حتی از نظر علمی به سطوح بالایی نیز رسیدهاید، هوشمندی چیزی نیست که در دانشگاه و مسیر تخصص به دست آید. زیرا هوشمندی شما به مهارتهای ذهنی و فکری شما بستگی دارد. این مهارت ها نه کشف شدهاند و نه آموزش داده میشوند. و در حقیقت، تخصص بدون هوشندی منجر به رشد تک بعدی شما خواهد شد. البته این مشکلی است که بسیاری از متخصصان آن را نمی پذیرند. آنها میگویند مگر میشود که سالها درس بخوانیم و آموزش ببینیم اما برای هوشمندی خودمان هیچ کاری نکرده باشیم؟ و با همین دیدگاه ثابت میکنند که هوشمند نیستند. فقط خودشان خبر ندارند.